سیاوش کسرایی(1305- 1374) نیز چنین حسی نسبت به وطن خویش داشته است. در شعرهای پایانی و در دورانی که در اتریش به سر میبرد، شاهد بروز عاطفة نوستالژیک وی به وطن خویش هستیم که از نظر علت بروز و شیوة طرح و تصویرسازی، با غم دوری از وطن نادرپور مشابه است. کسرایی از شاعران سیاسی معاصر و معتقد و مؤمن وفادار به ایدئولوژی مارکسیسم بود. وی پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به فرانسه، شوروی واتریش مسافرت کرد و از سال 1985 دراتریش اقامت کرد و در همانجا زندگی را بدرود گفت. رک: (عابدی،1379: 15-32) در دفتری که پس از مرگ شاعر و به نام «هوای آفتاب» به چاپ رسید،کسرایی در قالب تصویرهای شعری از سرخوردگیهای خود در قبال سرسپردن به ایدئولوژی کمونیسم و پوچ و واهی بودن امیدهایی که روزگاری نسبت به آنها ایمان متقن داشت، سخن گفته است در این میان غم دوری از وطن و سرزمین مادری در روزگار تنهایی و بیماری شاعر مزید بر علت شده بود. به همین علتها، دفتر«هوای آفتاب» کسرایی از نظر عاطفة شعری از قویترین مجموعههای اوست: وطن! وطن!/ نظرفکن به من که من/ به هر کجا غریبوار/ که زیر آسمان دیگری غنودهام،/ همیشه با تو بودهام/ ... / وطن! وطن!/ تو سبز جاودان که من/ پرندهای مهاجرم که از فراز باغ با صفای تو/ به دوردست مهگرفته پرگشودهام.(کسرایی، 1386: 686-689)
ملال ابرها و آسمان بسته و اتاق سرد/ تمام روزهای ماه را/ فسرده مینماید و خراب میکند/ و من به یادت ای دیار روشنی- کنار این دریچه- دلم هوای آفتاب میکند.(همان: 766)
مهدی اخوان ثالث: اخوان ثالث از بزرگترین و اثرگذارترین شاعران معاصر بوده است. وی در سال 1307در توس به دنیا آمد و در سال 1369 در تهران از دنیا رفت و در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد. زمانی دکتر شفیعیکدکنی شعر او را معادل شعر امروز ایران قلمداد میکرد:«سخن بر سر شعر امید است، یعنی شعر امروز فارسی...»(ناگه غروب کدامین ستاره،1370: 9-10) اگر بخواهیم دو ویژگی اصلی شعر اخوان را در دفترهای مهم شعر او یاد کنیم، استفاده از زبان کهن خراسانی (آرکائیسم) و رویکرد جدی به اسطورهها و گذشتة باستانی ایران است. دکتر شفیعیکدکنی در خصوص ویژگی اخیر میگوید:«یکی از برجستهترین خصوصیات شعر اخوان، مسئلة گرایش به اساطیر و ویژگیهای زندگی ایرانی است و در یک کلمه خلاصه کنم: رنگ ایرانی شعر و این خصوصیت از دو سوی قابل بررسی است: نخست، اصل اطلاع از میتولوژی غنی و سرشار ایرانی و تأثر ازگذشتة دیرسال و دیگر برداشت این مسایل و نوعی تلقی آنهاست و آن همه ستایش که نثار مزدک و زرتشت میکند، نتیجة همین پیوند روحی با آن جهان از دست رفته است.»( شفیعیکدکنی، [بیتا]: 58)آرکائیسم در شعر اخوان جنبههای بسیار متنوعی دارد. منتقدان به این رویکرد اخوان نظرهای گوناگونی ابراز داشتهاند. رضا براهنی، دربارة واژگان کهن به کاررفته در شعر اخوان نوشته است:«... اگر قرار باشد با این قبیل غرایب، شعر معاصر گفته شود به چه دلیل کوشیدهاند شعر معاصر را از قید مصراعبندی محدود و قافیهسازی عقبمانده و ناشی از تحجر دور کنند؟اگر قرار باشد با این کلمات شعر را در چارچوب تعقید خفه بکنیم چرا برنگردیم و همان محدودیتهای سابق را بر شعر نپذیریم؟...»(براهنی،1371: 2/ 1015)
دو ویژگی شعر اخوان، یعنی باستانگرایی(آرکائیسم) و اسطورهپردازی در عین حال دو نمود غم غربت در شعراو است. به نظر میرسد عمدهترین دلیل رویکرد اخوان به ایران کهن، در کنار عوامل دیگر، بازسازی ایران باشکوه قدیم(البته در نظرشاعر) باشد همان چیزی که اخوان ثالث آن را به مثابه دارویی برای دردهای درمانناپذیر حاصل از سرخوردگی و شکست سیاسی پس از کودتای 28 مرداد 1332 به کار گرفت. اخوان ثالث یکی از هواداران جدی حزب توده در ایران بود. پس از کودتای 28 مرداد و شکست جبهة ملی به رهبری مصدق، ضربة سنگینی بر روح شاعر حساس و ملیگرا وارد آمد. با آنکه تخلص«امید» داشت ناامیدترین و تاریکترین شعرها را سرود تا جایی که او را« شاعر شکست» نامیدند. زندهیاد محمد مختاری،در تحلیل طرح شکست در شعر اخوان مینویسد:«کاراکتر شکست در شعر اخوان، نشان دهندة آن است که طرح شکست به جای آنکه در محدودة یک اعتراض سیاسی بماند اساساً به عرصة اعتراض به هستی، جهان، زندگی و سرنوشت انسان گراییده است. این اندیشیدن در شکست، نوعی اندیشیدن در نفی است... طرح شکست در شعر اخوان یک نوع جهانشناسی است. یک گرایش در نفی هستی است و از شکست و تنهایی اجتماعی در یک دوران سیاسی آغاز میشود اما به شکست و تنهایی بشری در کل جهان میانجامد.»(مختاری، 1372 :455-456)
درخصوص گرایش اخوان ثالث به ایران باستان چه در طرز به کارگیری زبان و چه نحوة به کارگیری اساطیر و آیینهای مربوط به ایران، دو دیدگاه میتوان داشت: اول اینکه با بررسی و تحلیل جزئیات شعر، واژگان، نحو و سایر اجزای زبان، تصویرهای شعری او را از دیدگاه سبکشناسانه تجزیه و تحلیل کرد. بدیهی است که هر شاعری در تصویرسازیهای خویش از انبوهی از واژگانی که در محیط زندگی او وجود دارند، ذهنیت و وابستگیها و علایقی که دارد بهره میبرد به این مسئله در ادبیات رنگ محلی یا اقلیمی شاعرگفته میشود. در شعر اخوان نیز بخشی از علت به کارگیری زبان کهن خراسانی معطوف به این مسئله است. در دیدگاه دوم، میتوان انگیزة شاعر را از به کارگیری این عناصر جستجو کرد. به حق یا ناحق، اخوان را شاعر شکست نامیدهاند. البته چنانکه بعضی از منتقدان نیز یادآوری کردهاند، شکست در اندیشة اخوان معلول یک علت و آنهم کودتای 28 مرداد نیست. وی در زندگی فردی و در مقطعهای مختلف آن دچار شکست، سرخوردگی، مصیبت از دست دادن عزیزان و چیزهای که باعث فرسایش روح میشود، شده بود. با در نظر گرفتن تمام این مسایل به نظر میرسد که نوعی گرایش بنیادی به سوی اسطورهها و گذشتة با شکوه ایران باستان در پناه پهلوانانی مانند رستم، توس، پشوتن، برزو و دیگران وجود داشته باشد. شگرد اخوان تأسیس مدینة فاضلهای نه در مکان و زمان نامعلوم بلکه با افراد و زمانی که به نوعی همه با آنها آشنا هستند است. روان و اندیشة اخوان ثالث دست به یک نوع جابهجایی میان زمان حال و گذشتة فردی شاعر با جهان آرمانی و پهلوانی گذشته زده است. میتوان گفت که هرچیزی که شکست(چه سیاسی و چه غیر سیاسی) از اخوان گرفته و روح سرکش و رفیع او را تحقیر کرده، او با ترسیم ایران باستان در اندیشه و شعر خود جایگزینشان کرده است. مکان و زمانی که انسانها با قدرت بدن و اندیشة خود هر ناممکنی را ممکن میساختند. و در این میان مهمتر از همه، دل بستن او به پهلوانانی است که در کیش مزدیسنا از جاودانان محسوب میشوند و روزگاری ظهور خواهند کرد. مانند بهرام ورجاوند: نشانیها که میبینم در او بهرام را ماند/ همان بهرام ورجاوند/ که پیش از روز رستخیز خواهد خاست/ هزاران کار خواهد کرد نامآور.(اخوان، 1386، از این اوستا: 19) البته او در این کار افراط کرد و تا جایی پیش رفت که در اندیشة او منجر به شکلگیری آیین غریبی چون«مزدشتی»[7] شد. در این بازسازی نباید از قدرت تداعی کنندة واژگان کهن خراسانی غافل بود. مقصود این است که اخوان با دو ابزار واژگان(و درکل زبان) کهن خراسانی و اساطیر و گذشتة پهلوانی ایران، پناهجای خویش را ساخته است. واژگانی مانند: انیران، ژاغر، مخلب، خندستان، بیور، دودیگر، بادافره، برادندر، برسری، بنامیزد، باراومند و هزاران واژه و ترکیب و اصطلاح از این دست: بار دیگر خویشتن برخاست/ تکهتکه تختهای، مومی به هم پیوست/ در خیالش گفت: دیگر مرد/ رخش رویین برنشست و رفت سوی عرصة ناورد، گفت راوی: سوی خندستان...(همان: 30)؛ هزار همره گشت وگذار یک روزه/ هزار مخلب و منقار دست شسته ز کار/ هزار همسفر و همصدای تنگجبین،/ هزار ژاغر پرگند و لاشه و مردار( همان، 1386، آخر شاهنامه: 54)
درپایان نکتهای را دراین خصوص باید تذکر داد، در ذهن و زبان اخوان نسبت به ایران همیشه نوعی تناقض وجود داشته که حاصل حبّ و بغض توأمان او نسبت به وطن خویش است او از طرفی ایران را، ایران شکستخورده در کودتا را،«باغ بینجابت»و با تعبیرهایی از این دست، مینامید: به عزای عاجلت ای بینجابت باغ/ بعداز آنکه رفته باشی جاودان بر باد/ هرچه هرجا ابرِخشم از اشک نفرت باد آبستن/ همچو ابرحسرت خاموش بار من.(همان: 100)
و از طرف دیگر مدام آیینها، ارزشها و حتی مقدسات مذهبی گذشتة ایران را در پیش چشم خود داشت: -"... جوانمردا! جوانمردا!/ چنین بیاعتنا مگذر/ تو را با آذر پاک اهورایی دهم سوگند!/ بدین خواری مبین خاکستر سردم.(همان، 1386: سه کتاب: 63)؛ با شمایم، ای برآیین بهی مردم/ ای نشانیتان سه نیک اورمزدی/ ایزدی، بافرّهی مردم! (همان، 1386، سواحلی: 107)؛ چنین بادا که شهزاده در آن چشمه بشوید تن/ غبار قرنها دلمردگی از خویش بزداید/ اهورا و ایزدان و امشاسپندان را/ سزاشان با سرود سالخورد نغز بستاید.(همان، 1386، از این اوستا: 24)
و سرودم شعلهور میگشت/ - آتش، ای آتش!/ ای همیشه تابناک، ای هرگزی سرکش!/ به درخت و سبزه، خاک و باد/ و به آب روشنا سوگند! (همان، 1386، سواحلی: 103)
این تناقضها بخش بزرگی از اندیشة او را دربارة سرزمین مادریش به خود اختصاص داده بود.
نتیجهگیری:
نوستالژی یا غم غربت، یکی از موضوعهای مهم شعر معاصر است، بسیاری از تصویرهای شعری و عاطفه واحساسی که به شکلگیری ایماژها انجامیده مربوط به همین عامل است. غم غربت، حالت روانی است که جنبة عاطفی واحساسی شعر معاصر را تقویت کرده است. بروز عاطفة نوستالژیک، هرچند از ناخودآگاه شاعر نشأت میگیرد، وسیلة ابرازها و شگردهای تصویرسازیهای شاعران بر پایة آن بسیار متنوع است. در میان پنج شاعری که به عنوان شاهد انتخاب شده است، کلیترین شکل نوستالژی به صورت«اعتراض» نسبت به وضعیت و موقعیت موجود بیان شده است. در شعر منوچهرآتشی، عامل معطوف به غم غربت، مدرنیته و مخصوصاً مدرنیسم جهانی است. واکنش وی در برابر وحشت تمدن و صنعت بیرحم، رجوع به دوران کودکی و اقلیم جنوب است. نوستالژی روستا، در دورهای از اشعار آتشی، مخصوصاً سه دفتر نخستینِِ آهنگ دیگر، آواز خاک و دیدار در فلق، پررنگ است ولی بعدها در برابر غم غربت حاصل از مدرنیته رنگ میبازد و دیگر شهری، غیر از دشتستان یا بوشهر نیست که در برابر محیط جنوب قرار میگیرد، بلکه جغرافیایی به وسعت جهان و وسعت بیانتهای تمدن است که او را به سمت کودکی و وطن(اقلیم جنوب) سوق میدهد. غم غربت در شعر نادرپور عمدتاً دلیل اجتماعی و سیاسی دارد، غم او غم دوری از وطن است که به سبب تغییر اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی ایران، دیگرامکانی برای زندگی در ایران برایش مقدور نیست. دربارة سیاوش کسرایی نیز وضع بدین منوال است. انگیزة معطوف به نوستالژی فروغ فرخزاد، فردی و اجتماعی است و دست آخر اخوان ثالث را مسایل اجتماعی- سیاسی، مقایسة زمان حال و گذشتة باشکوه ایران به سمت و سوی غم غربت سوق داده است. آتشی برای گریز از وحشت تمدن، به قول خودش«دنده عقب» رفت و به «پیالة شیرخام»پناه برد، اخوان ثالث نیز برای گریز از وحشت اوضاع اجتماعی و شخصی خویش دنده عقب تاریخی رفت و در شعر خود ایران باستانی دیگر خلق کرد. در نهایت این نکته را باید افزود که، مفهوم عمومی نوستالژی با غم دوری از وطن و رجوع به گذشته گره خورده است و عمدتاً این دو واژه یکدیگر را تداعی میکنند، درحالی که در شعر معاصر این مسئله در درجة دوم اهمیت قرار دارد و محرک اصلی عاطفة نوستالژیک، وضعیت انسان در جهان معاصر و تحولات و تغییرات آن و تأثیری است که بر زندگی انسان امروزی گذاشته است.
پینوشتها:
1- نوستالگیا، واژهای روسی در برابر نوستالژی فرانسوی به معنی غم غربت، غمی است که یک روس دور از خانه و میهن خویش احساس میکند. موضوع اصلی این فیلم ترجمهناپذیر بودن اشعار آرسنی تارکوفسکی،پدر آندری تارکوفسکی، به زبان ایتالیایی است و از این راه، غم غربتی است که گریبان شاعر را میگیرد. رک: (تارکوفسکی، 1382: 408)
2- این فیلم به کارگردانی تارکوفسکی و با فیلمنامة تونینوگوئرا وآندری تارکوفسکی در سال 1982 در ایتالیا فیلمبرداری شد.
3- دبستان گلستان، مدرسهای بود که آتشی دوران تحصیل ابتدایی خود را در آن جا گذرانید. رک: (تمیمی، 1378: 3)
4- شَروه، یعنی غمگین خواندن. جنوبیها ترانههای فایز دشتستانی را به آهنگ شروه میخوانند.
5- گزدان، به جنگل گز در دشتستان گفته میشود.
6- برای اطلاع بیشتر با روحیات و زندگی فروغ، رک: (جلالی، 1376: 10-39)
7- بهایی نیست پیش من نه آن مس را نه این به را/ که من با نقد مزدشتی بهای دیگری دارم (اخوان ثالث، 1386،سه کتاب،21) مزدشتی، مسلکی است که از ترکیب« مزدک» و «زرتشت» به وجود آمده است. اخوان ثالث در جاهای مختلف به شرح و تفصیل این مسلک پرداخت. افراد زیادی بر این مسلک و اندیشهی افراطی اخوان ثالث نقد نوشتهاند. دکتر شفیعیکدکنی نیز در مقالهی«اخوان، ارادهی معطوف به آزادی» نقدی بر آن نوشته است. رک: (کاخی،1370: 273)
منابع:
آتشی، منوچهر.(1365). گزینه اشعار، تهران: مروارید.
ــــــــــ .(1386). مجموعه اشعار، تهران: نگاه.
آشوری، داریوش.(1381). فرهنگ علوم انسانی، تهران: مرکز.
اخوان ثالث، مهدي.(1386).آخرشاهنامه، تهران: زمستان.
ـــــــــــــ . (1386). از اين اوستا، تهران: زمستان.
ـــــــــــــ .(1386). سواحلي، تهران: زمستان.
ـــــــــــــ . (1386). سهكتاب، تهران: زمستان.
اصیل، حجتالله.(1381). آرمانشهر در اندیشة ایرانی، تهران: چشمه.
الیاده، میرچا.(1374). اسطوره، رویا، راز، ترجمة رویا منجم، تهران: فکرروز.
باطنی، محمدرضا وگروه نویسندگان.(1368).واژهنامة روانشناسی و زمینههای وابسته،تهران: فرهنگ معاصر.
براهنی، رضا.(1371). طلا در مس، تهران( ناشر): نویسنده.
تارکوفسکی، آندری.(1382). پنج فیلمنامه، تهران: نشرنی.
تمیمی، فرخ.(1378). پلنگ درة دیزاشکن، تهران: ثالث.
جلالی، بهروز.(1376). در غروبی ابدی، تهران: مروارید.
رویایی یدالله.(1340).«پیوند شعر و زندگی»، راهنمای کتاب، شمارة 8 ،733-738 .
سپهری، سهراب.(1380). هشت کتاب، تهران: طهوری.
سلحشور، یزدان.(1380). درآینه، تهران: مروارید.
شفیعیکدکنی، محمدرضا.(1381). ادوار شعر فارسی، تهران: سخن.
ــــــــــــــــــ .(بیتا)."از این اوستا"، راهنمای کتاب، سال 9، شمارة 1، 57-61.
عابدی، کامیار.(1379). شبان بزرگ امید، تهران: کتاب نادر.
فرخزاد، فروغ.( 1379). دیوان اشعار، به کوشش بهروز جلالی، تهران: مروارید.
کاخی، مرتضی[گردآورنده].(1370).باغ بیبرگی، یادنامة مهدی اخوان ثالث، تهران: ناشران ایران.
کادن،جی.ای.(1380). فرهنگ ادبیات و نقد، ترجمة کاظم فیروزمند، تهران: شادگان.
کالینکیوس، الک.(1382). نقد پست مدرنیسم، ترجمة اعظم فرهادی،تهران: نیکا.
کسرایی، سیاوش.(1386). مجموعه شعرها، تهران: کتاب نادر.
مختاری، محمد.(1372). انسان در شعر معاصر، تهران: توس.
ـــــــــــ .(1378). منوچهر آتشی، تهران: توس.
نادرپور، نادر.(1338). سرمة خورشید، تهران: مروارید.
ـــــــــ . (1356). شام بازپسین، تهران: مروارید.
ـــــــــ .(1381). مجموعه اشعار، تهران: نگاه.
گرد آورنده ؟